درحال خاروندن سرش بود گاهی تند، تند می خاروند و گاهی آرام آرام، و شاید هم به جهت های مختلف سرش رو خارش می دارد، من که واقعا کلافه شده بودم صاف همون شب بی خابی زده بود به سر من یک ساعتی صبر کردم تقریبا غیر از من و اون و اقای راننده همه خاب بودند،پاشدم سرم رو تکون دادم چشم هام رو محکم به هم فشار دادم، واقعا عصبی بودم ایستادم بالا سرش تا که دعواش کنم دیدم، یه مرتبه کلا گیسش رو برداشت و گفت
_اقا این کلاه گیس رو برای من صاف میکنید از بس اتوبوس حرکت میکنه من نمی تونم صافش کنم.کمکش کردم و رفتم سر جام