هزارمرتبه! به تنهایی! در یک مکان! این غیر ممکنهتلاش

خبر نگار خیره شده بود به او و اصلا هواسش به دوربین فیلم بردراری نبود،

آخه چه طور تونسته این قدر از خودش پشت کار و تلاش نشون بده، یه نگاهی به خودش انداخت، با تعجب به دست هاش نگاه کرد  نفسش رو توی گلو حبس کرده بود و هیچ صدایی نمی آمد، یک مرتبه یک مرد چهار شونه از راه رسید بلند گفت:

«آبجی  پا شو، پاشو بریم این ها دباره می خواند «جو» درست کنند پاشو به یاری خدا ما موفق می شیم، یه کم دیگه تلاش کنی درست میشه،»

خبر نگار که اصلا تو کتش نمی رفت و باورش نمی شد که یک نفر  هزار مرتبه به تنهایی تونسته این کار رو انجام بده و باز هم دست بر دار نیست واقعا شکه شده بود، نگاهی به در آموزش گاه رانندگی کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت.