تصمیمسیامک از مادرش خداحافظی کرد و رفت از خونه بیرون.تازه درخت ها جوانه زده و نسیم بهاری در شهر و محل تنین انداز شده بود، سیامک که با دوستاش برای تفریح نیم روزی خودش رو سر قرار رسوند، از شش نفری که با هم قرار داشتند فقط سهیل آمده بود و بقیه نتونستند خودشون رو برسونند، سیامک با دیدن شرایط از سهیل خواست که تفریح اون روزشون بشه سرزدن به بقیه دوستانشون که نتونستند بیاند، و هردو اون روز رو با سرزدن به بقیه دوستانشون گذراندند. اون روز به خوبی سپری شد و تفریحی که داشت با نیامدن افراد به هم می خورد با تصمیم به موقع سیامک به خوبی کنترل شد.